رمز موفقيت از زبان سقراط

✔️✔️✔️ زمانی یک محصل مشتاق بود که می خواست خرد و بصیرت را به دست آورد. نزد سقراط خردمندترین مرد شهر رفت.
پرسید چگونه می تواند به چنین مرتبه استادی دست یابد. 
او پسرک را به ساحل دریا برد و در حالی که هنوز لباس هایش را بر تن داشت مستقیم به داخل آب رفت.
آن شاگرد هم به سقراط در جایی که آب دقیقاً زیر چانه ی آنان بود ملحق شد. سقراط به چشمان محصلش عمیقاً نگریست و سر او را با تمام قدرت به زیر آب فشار داد.
کشمکش در گرفت و درست پیش از آن که جانی گرفته شود، سقراط اسیرش را رها کرد.
پسر سریعاً سرش را از آب خارج کرد و با حالت خفگی از آب شور و نفس نفس زنان، حیرت زده دید که پیرمرد صبورانه در ساحل منتظرش است.
وقتی شاگرد به ماسه ها رسید، خشمگینانه فریاد زد: « چرا سعی کردی مرا بکشی؟ »
مرد دانا به آرامی با سؤالی پاسخ او را داد: « پسر وقتی زیر آب بودی، و اطمینانی از فردای خود نداشتی، چه چیزی را بیش از همه در دنیا می خواستی؟ »
شاگرد چند لحظه تأمل کرد، بعد به بینشی رسید. به نرمی گفت: « می خواستم نفس بکشم. »
سقراط که حالا با لبخندی بزرگ موضوع را برای پسرک روشن می کرد دلجویانه به پسر نگاهی کرد و گفت: « آها، وقتی خرد و بصیرت را به شدت تنفس کردن خواستی، آن زمانی است که آن را به دست خواهی آورد. »
-
فرداي ما را در محيط هاي زير دنبال كنيد:
Facebook/FardaeMa 
@fardaemaINTV

Unknown

No comments:

Post a Comment

Instagram